• English
  • گردشگری
  • حقوق بشر
  • مهاجرت
  • هنر
  • فرهنگ
  • دیدگاه‌ها
  • صلح
  • جهان
    • اقتصاد
    • سیاست
    • امنیت
    • اجتماع
  • افغانستان
    • اقتصاد
    • سیاست
    • امنیت
    • اجتماع
  • English
  • گردشگری
  • حقوق بشر
  • مهاجرت
  • هنر
  • فرهنگ
  • دیدگاه‌ها
  • صلح
  • جهان
    • اقتصاد
    • سیاست
    • امنیت
    • اجتماع
  • افغانستان
    • اقتصاد
    • سیاست
    • امنیت
    • اجتماع

قمارباز؛ خنک آن قماربازی که بباخت آن‌چه بودش

  • 2024-05-05
  • آشتی میدیا

رُمان قمارباز اثر داستایوفسکی نویسنده معروف روسی است، آثار داستایوفسکی که بیش‌تر جنبه‌ی روان‌کاوانه دارد، اکثر داستان‌های او سرگذشت مردمی‌ست روان‌پریش، بیمار و عصیان زده. این اثر داستایوفسکی با ترجمه‌های جلال آل‌احمد و سروش حبیبی به فارسی برگردان شده است.

قمارباز؛ همان‌طوری‌که از اسمش هویداست، داستانی‌ست با محوریت قمار، که در آن به کرات از طریقه بُرد و باخت، اوصاف قمارخانه و… در آن آمده است. شخصیت اصلی این داستان یک معلم‌خانگی بنام الکسی‌ایوانویچ است که بخاطر تهیه پول برای خوش‌گذرانی و ادای وام‌های معشوقه‌اش رو به قمار می‌آورد که در یک شب دوصدهزار فرانک را برنده می‌شود.

” ایوانوویچ” شبی که به قمار رو می‌آورد حال‌ش را چنین شرح می‌دهد:” گاهی فکر به ظاهر بهت‌آور و عجیبی با چنان قوتی بر انسان مستولی می‌شود که عاقبت آن را تحقق یافتنی می‌پندارد. گذشته از این اگر چنین فکری با تمایل شدید و هیجان آور نیز توام شده باشد گاهی در آخر کار انسان آن‌را هم‌چون امری حتمی و اجتناب‌ناپذیر و مقدر تلقی خواهد کرد.”

اما او قبل از این نیز گاهی برای ” پولینا” دختری را که دوست دارد، قمار می­کرد. ایوانویچ معلم خانه­گی بچه‌های یک ژنرال روسی است. ژنرالی که با سهل‌انگاری ثروت خود را به باد داده و اکنون در هوتلی در یک شهر اروپایی اقامتدارند. شهری که به روتن‌بورگ معروف است؛ اما در جاهایی از کتاب از هامبورگ نام­برده شده است.

ژنرال، ثروت خود را از دست داده و اکنون مبلغ قابل توجهی به یک فرانسوی به اسم دگریو بدهکار است و تنها امید او برای پرداخت این بدهی، میراثی است که در صورت مرگ مادربزرگ به او خواهد رسید. دگریو او را به‌خاطر بدهکاری‌اش به شدت تحت کنترول دارد و در عین حال مخفیانه با نا دختری ژنرال ” پولینا الکساندرونا” روابطی دارد.

آلکسی ایوانویچ، نیز عاشق “پولینا” است، در حدی که حاضر است برای او هر کاری انجام دهد، حتی حاضر است خودکشی کند. برای همین بخاطر ادای وام های “پولینا” به “دگریو” برای او قمار می­کند.

پولینا، یکی از شخصیت‌های کلیدی رمان قمارباز است. او با افراد مختلف کتاب، روابط مرموز و عجیبی دارد و در این میان بیشتر از همه این معلم جوان را دست می‌اندازد و از او در جهت منافع خود استفاده می‌کند. به او پول می‌دهد تا قمار کند و پولی که احتیاج دارد را برایش فراهم کند و…

تحلیل رمان­‌های داستایوفسکی کاری دشواری­ست، و یا شاید از آنجا که من منتقد ادبی نیستم تحلیل و نقد آن برایم دشوار می‌­نماید.

بحث قمار در کل با شانس مثل دو روی یک سکه است، همه چیز بر اساس شانس است و هیچ چیز قطعی نیست. قماربازها بین گزینه‌های محدودی که دارند، انتخاب می‌کنند و نتیجه براساس شانس معلوم می‌شود. کاملا شبیه زندگی که تو نمی­دانی فردا چه اتفاقی برایت رخ خواهد داد.

انسان‌ها همه نیازمندی‌های دارند که باید برآورده شود و هرگاه این نیازها با سِرشت زیاده‌خواهی او عجین شود اگر راه‌های قانونی جواب‌گو نباشد، عاقبت به مسیرهای غیرقانونی و زیرزمینی می‌کشاند. راه‌های غیرقانونی عموما بسیار خطرناک‌تر از راه‌های قانونی هستند و جامعه را با هزینه‌های به مراتب بیش‌تری روبرو می‌کنند. شاید به‌همین دلیل است که برخی جوامع توسعه‌یافته به مرور زمان به این نتیجه رسیده‌اند که این نیازها را تاجای ممکن به‌طور قانونی و مدیریت شده پاسخ دهند.

یکی از این نیاز‌ها، نیاز به پولدار شدن سریع و یا نوعی نیاز به ریسک و قمار است. جوامع مختلف بخاطر مدیریت این نیاز راهکارهایی اندیشیده‌اند. برای مثال در امریکا، شهر “لاس وگاس” به مرکز قماربازان تبدیل شده تا هم آنان بطور قانونی خواست خود را دنبال کنند؛ هم دولت با اخذ مالیات به منابع مالی دست پیدا کند و یا مثلا “بلیط‌های بخت آزمایی” که در بسیاری کشورها مروج است، افراد با خریدن این بلیط‌ها، شانس یک شبه پولدار شدن پیدا می‌کنند.

داستایوفسکی از زبان شخصیت این داستان که از روی استیصال و ناچاری به قمار می‌پردازد، می‌نویسد:”به جای این‌که به چیزهایی بیندیشم که باید انجام دهم در زیر نفوذ و تاثیر احساساتی که به زحمت محو و فراموش شده‌اند به‌سر می‌برم.‌در زیر نفوذ یادگارهای زمان‌های تازه گذشته و در زیر نفوذ این تندباد تازه که مرا آن‌طور به همراه خود برد و مثل خاشاکی به گوشه‌ای افگند. ساعت ده و ربع بود من با امیدی سرشار وارد قمارخانه شدم در عین‌حال چنان تحریک شده بودم که تاکنون در خودم مثل آن‌را حس نکرده‌ام.”

این رمان داستایوفسکی شبیه سایر رمان‌های او در اوایل کسل‌کننده و بی‌روح است؛ اما در قسمت‌های پایانی کتاب، داستان جان می‌گیرد، سبک داستایوفسکی همین‌گونه است شبیه به فلم‌های جنایی که گره کور داستان در اخیر باز می‌شود.

خنک آن قماربازی که بباخت آن‌چه بودش

بنماند هیچش الا هوس قمار دگر

:اشتراک گذاری

تازه‌ترین‌ها

افزایش سرکوب آزادی رسانه ها در سال ۲۰۲۴در افغانستان

غرق شدن قایق مهاجران در آب‌های یونان؛ بیشتر سرنشینان افغان بودند

روز جهانی مهاجرت؛ در دنیای آواره‌گان چه می‌گذرد؟

سفر وزیر دفاع روسیه به کوریایی شمالی

برای ما پیام ارسال کنید

Picture of آشتی میدیا

آشتی میدیا

تمام نوشته‌ها
  • فرهنگ
  • داستایوفسکی, قمارباز
  • 2024-05-05
صفحه نخست
  • فارسی
  • English
دسترسی سریع
  • افغانستان
  • جهان
  • دیدگاه ها
  • افغانستان
  • جهان
  • دیدگاه ها
تماس با ما
  • info@aashtimedia.com :ایمیل
Facebook-f Instagram X-twitter Linkedin
درباره‌ی ما
عکس روز
Afghanistan
İstanbul

کپی‌رایت 2024؛ کلیه حقوق برای وب‌سایت آشتی میدیا محفوظ است ©

Go to mobile version