“مردا ره قول اس” از جمله بهترین فیلمهای عاشقانهی سینمای افغانستان است که در سال های شصت هجری خورشیدی با کارگردانی سعید اورکزی تهیه شده است. نقشهای مرکزی این فیلم را “سعید اورکزی” و “عادله ادیم” به عهده دارند. “ولی تلاش” ، “خورشید” و “اکرمی” در نقش های فرعی این فیلم بازی کرده اند. این فیلم به اساس داستانی به همین نام از داکتر اکرم عثمان (نویسنده مشهور افغانستان) ساخته شده است و بیانگر فرهنگ، مناسبات اجتماعی مردم کابل قدیم است. البته باید یاد آور شد که تمام دیالوگهای این فلم به لهجه کابلی گفته شده و فضای ساخته شده نیز همان کوچههای خاکی و تنگ کابل است.
خلاصه داستان:
این داستان از ناکامی عشق پسر بادبادک(کاغذپران) باز به نام “شیر” با دختر خالهاش به نام “طاهره” حکایت میکند که در همسایهگی هم بهسر می برند. شیر، همواره در میان انبوهی از بادبادک (کاغذ پران)ها ناپیداست. هرچه کاغذپران میسازد، هیچکدام توجهاش را جلب نمیکند؛ انگار حفرهای در زندگیش است که خودش خبر ندارد. او بعدا میداند که آن حفره، عشق دختر خالهاش، “طاهره” است. شیر در کاغذپرانها صورت طاهره را نقاشی میکند. چراغ چشمهایش، یاقوت لبهایش ، خرمن موهایش که هوش انسان را از سرش می ربود؛ ولی هرچه می کوشید زیبایی طاهره را آنچنان که خود میخواست، نقش نمیتوانست و از نقش آن عاجز میماند از این رو مدتی کاغذپران نساخت و بلند نکرد.
ازجمله شخصیتهای منفی این داستان «فضلو» نام دارد. او که به طاهره چشم دارد وقتی از رابطه عاشقانهی شیر و طاهره آگاه میشود، از روی حسادت و رقابت نا بهجا، پدر طاهره را از این موضوع آگاه میسازد، محمد محسن ـ پدر طاهره ـ وقتی از موضوع خبر میشود، نه تنها روابط خویشاوندی خود را با شیر قطع میکند؛ بلکه شیر را اجازه نمیدهد حتا از کوچهی شان عبور کند. چند ماه میگذرد تا اینکه عید قربان فرا میرسد. شیر در یکی از کاغذپران ها با خط خوش مینویسد “عیدت مبارک” و بر بام خانهی طاهره بلند می کند، وقتی طاهره متوجه کاغذپران میشود به بام بالا شده و چشمش به شیر میافتد. در این اثنا پدر طاهره متوجه آنان شده و طاهره را ماهها در خانه زندانی میکند. چند ماه بعد محمد محسن خانهی جدید میخرد و از آن منطقه کوچ میکند. روزی، شیر به گونهی تصادفی از کوچهی محمد محسن میگذرد، چشمش به قفلی بزرگی میافتد که بر در خانهی قبلی محسن آویزان شده. شیر که از این کوچ ناگهانی معشوق و خانوادهاش یکه خورده با خود عهد میکند تا به هر قیمتی، دل محسن خان را نرم میکند. شیر مصمم به یافتن خانهی معشوق میگوید:
“اگه تمام دنیا ره کوچه بگیره، اگه دروازه های زمین و آسمان بسته شوه، اگه هفت کوه و هفت دریا پیش پایم پیدا شوه باز ام پشتش میرم، هرو مرو پیدایش می کنم دل سنگ بابیشه نرم میکنم اگه نرم شد خوبِ خوب اگر نی وا بجانش.”
سر انجام، پس از تلاش و تقلا، خانهی جدید آنان را پیدا میکند؛ ولی با خشم برادران طاهره روبهرو میشود. “محمود” برادر طاهره با شیر در رقابت پهلوانی اشتراک میکنند، شیر، خلاف توقع همه، محمود را که از جمله پهلوانان ماهر و نامدار است شکست میدهد، پس از آن محمود شیر را به آغوش گرفته و او را “برادر قرآنی” خویش میخواند. شیر، با شنیدن این حرف ناراحت میشود؛ ولی به رخش نمیآورد. پس از آن عشق طاهره را به قلبش دفن میکند و قول برادری را بر عشق ترجیح داده دیدار خود و طاهره را تا قیامت موکول میکند.
چرا مردها باید سر قول شان بایستند؟
نظریه کنش متقابلگرایی نمادی که از ادعای ماکس وبر در جامعهشناسی وام گرفته شده، تاکید میکند که بایستی بهدنبال “فهم” اجتماع بود. در این دیدگاه، سنت، دانش، واقعیت و حقیقت توسط زمینهای که در آن کنش صورت میگیرد تعین میشوند. ما در فرایندی تفسیری درگیر میشویم که در آن طرحها و برداشت عمومی و فرهنگی خاص از واقعیتها به ما کمک میکند که به معانی برسیم. چیزیکه در شکلدهی به آن معانی کمک میکند. ارزشها، هنجارها و ایدولوژیهای فرهنگی است که به ما میفهماند چه چیزی واقعی است. بعضی از مفروضات این دیدگاه عبارتاند از: هیچ چیزی به خودی خود معنی ندارد تا زمانیکه ما به آن معنی بدهیم. معانی از طریق کنش متقابل با دیگران برقرار میشوند، تبادل نمادها امکان برقراری معانی را میدهد. اگر به واقعی بودن چیزی معتقد باشیم در پیامدهایش واقعی میشوند (تفسیرهای ما کنشهای مان را هدایت میکند.)
بر مبنای این دیدگاه و قسمیکه از نام فلم پیداست (مردا ره قول اس) در مییابیم که این مقولهها و مثلها را ما به عنوان اعضای جامعه برایش ارزش قایل میشویم که بهعنوان یک هنجار در جامعه جا خوش میکند، ورنه به خودی خود مفهومی ندارد.
معمولا وقتی که تزلزل و چند دلی دیگران را میبینیم و یا از کسی بدقولی و تخلفی مشاهده میکنیم، به مثل هایی از این دست رو میآوریم “مرد کسی است که اگر سرش برود، حرفش نمی رود” ، “مردا ره قول اس ” و…
در این فلم نیز شخصیت اصلی داستان(شیر) بهخاطر قولی برادری که محمود برادر معشوقش به او داده است تا “برادر قرآنی” همدیگر باشند از وصال معشوق خود (طاهره) می گذرد.
در یکی از دیالوگهای این فلم شیر به طاهره میگوید:
ـ مردا ره قول اس!
طاهره می گوید:
ـ پس من چی؟
شیر، میایستد. در لحظهای آنقدر دور مینماید که انگار نه انگار همین حالا طاهره را در کنار خود داشت و بهخاطر قولی که به برادر معشوق خود داده است، در جواب طاهره می گوید :
” دگه گپی بین ما نیست، از گپا گپ برآمده، او سال هاره باد برده.“
طاهره از تغییر تصمیم شیر و خاموش شدن ناگهانی آتش عشق او نسبت به خودش تعجب میکند و شیر برایش ماجرای میان خودش و محمود را تعریف میکند.
در اینجا نظریه کنش متقابل گرایی نمادی، به ما یادآوری میکند که نژاد، قومیت، جنس، تمایل جنسی و طبقهیی و هنجارهای اجتماعی زمانی معنیدار میشوند که جامعه به آنها معنی بدهد. تماشای فیلم و درگیر شدن با محتوا بخشی از فرایند تفسیری است که از طریق فلمها به ما گفته میشود که مرد بودن، زن بودن، بدقول بودن و یا به قول خود وفا کردن، طبقه متوسط یا طبقه کارگری چه معنایی دارد.
در این فلم، شیر بهخاطر پابندی به قول خود درد هجران معشوق را به جان میخرد و تا سالهای آخر عمر به کاغذپران سازی می پردازد و بی خیال عشق جوانی خود میشود.
بخشی از دیالوگ پایانی این فلم:
شیر: «طاهره جان راست گفتی، حق گفتی، راستی که عاشقی پشت کوه ره خم میکنه.»
طاهره:«شیرجان تو قول دادی تو قسم خوردی مگم مه قول ندادیم مه قسم نخوردیم، مه دوستت دارم، مه خاستن خاهت هستم، اگه پشتم نگردی خونم به گردنت.»
شیر: “مردا ره قول اس… مه از قولم نمی گردم.” آنگاه با شف دستارش اشک چشمانش را پاک می کند.
آویزهها:
– توسلی، غلام عباس.(۱۳۹۱). نظریههای جامعه شناسی، انتشارات سمت: تهران.
– عثمان، محمد اکرم.(۱۳۵۵). مردا ره قول اس.
– اورکزی، سعید.(۱۴۶۵). فلم سینمایی مردا ره قول اس.